نقدی بر موضع لاریجانی و لزوم برساختن امکان مذاکره مستقیم
عباس موسایی| فعال سیاسی اصلاحطلب
دکتر علی لاریجانی اخیراً در مصاحبه ای تلویزیونی ، بیان کرده است که «فتوای رهبری نداشتن سلاح هستهای است، اگر خطایی از آمریکا صورت بگیرد، ایران با فشار مردم مجبور میشود به سمت رفتن ساخت سلاح هستهای برود». این سخن ،از آن جهت که توسط ِ علی لاریجانی« دو »، بیان شده است، اهمیت می یابد. برای تبیین این اهمیت ، ارجاع به موارد زیر لازم است.
۱- معطوف به کنش های سیاسی و منظومه ی گفتمانی ِ علی لاریجانی ، می توان از« دو علی لاریجانی» نام برد؛
علی لاریجانی ِیک( استثناگرا) ؛ علی لاریجانی از وزارت ارشاد تا ریاست سازمان صدا و سیما که ریاست ستاد ِ ضد اصلاحات را هم در همین برهه بر عهده داشت ، تا دبیری شورای عالی امنیت ملی در دوران ِ ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد ، با طرح ایده ی «نگاه به شرق» .
۲ـ علی لاریجانی دو (عادی گرا)؛علی لاریجانی منتقد احمدی نژاد ، ریاست مجلس ِ بعد از حداد عادل تا هم راستایی با دولت ِ عادی ساز روحانی در عرصه ی سیاست خارجی ، علیرغم ِ توقف در استثناگرایی در سیاست داخلی تا رد صلاحیت در انتخابات ۱۴۰۰و برجسته ترین اصول گرایی که از« خالص سازی» سخن گفت.
۲ـ از آغاز مناقشه ٔغرب علیه ِ جمهوری اسلامی ایران ، پیرامون ِ مسئله ٔهسته ای ،یکی از مهمترین موارد ِ مورد اشاره توسط ِ دولتمردان ِ جمهوری اسلامی ، ارجاع به فتوای هوشمندانه ٔ آیتالله خامنه ای ، در حرام بودن ِ تولید ، نگهداری و بکارگیری ِ هر نوع سلاح ِ کشتار جمعی از جمله سلاح های هسته ای بوده است. در مقابل ، رژیم صهیونسیتی و حامیان ِ آن و مخالفان ِ جمهوری اسلامی ، این فتوا را قابل تغییر و تابعی از شرایط و اقتضای زمان دانسته اند که رهبری ایران برای مدیریت ِ اوضاع و پیشبرد ِ آرام پروژه ی هسته ای ( اسکات خصم)، آن را اعلام داشته است.
۳ـ آقای دکتر لاریجانی ، همچنان که در بخش های دیگری از همین گفت و گو آورده اند، هم شناخت ِ کافی از وضعیت و شرایط ِ پیچیده ی کشور دارند، هم ترامپ و ایده های وی را به خوبی می شناسند و فراتر از آن ، به حکم ِ سوابق طولانی در ساختار ِ کشور ، شناختی بسیط از تغییر و تحولات ِ منطقه، امکانات و امتناعات ، فرصت ها و تهدیدات و... دارند. از این رو پرسیدنی است که بیان ِ این گزاره در این شرایط ِ پیچیده ، چه دستاوردی برای کشور ، ملت و نظام ِ حکمرانی دارد؟ آیا بازدارندگی می آورد؟ یا اینکه بعنوان ِ بهانه و برگی در دست ِ افراطیون ِ ایران ستیز و طراحان ِ پروژه ی ایران هراسی در نقش ِ نقطهٔ گرهی منفی علیه ایران و نقطهٔ گرهی مثبت به نفع ِ دشمنان ایران ( با بهره گیری از نظریه تحلیل ِ گفتمان) نقش آفرینی خواهد کرد؟
۴ـ کلاوزویتس، متفکر پروسی و یکی از برجستهترین نظریهپردازان پیرامون جنگ، در کتابی تحت عنوان "ماهیت جنگ" توضیح میدهد که فرض کنید ما دشمنی داریم و در موقعیت و وضعیت استراتژیکی گیر کردهایم که موقعیت ما نیست؛ در این صورت باید سعی کنیم از آن بیرون بیاییم و برای بیرون آمدن از آن موقعیت باید آرایش نظامی متفاوتی داشته باشیم. ایشان با هوشمندی جنگ را ادامه و تابعی از سیاست میداند و بیش از جنگافزارها، به سیاست بهعنوان مقوم و مقدمه جنگ مینگرد، از این رو در مسائل نظامی باید از مسائل سیاسی پیروی کرد. زیرا این سیاست است که اعلان جنگ کرده و همواره به صورت مغز اصلی بهشمار میرود.
پرسیدنی است که در این آرایش ِ منازعه ای ، شبه جنگی و تخاصمی ، بیان ِ گزارهٔ مذکور، از لحاظ ِ سیاسی ، ما را از موقعیتی که در آن قرار داریم ، رها می سازد و آرایش ِ سیاسی و نظامی ِ برتری را به ما عطا می کند، یا برعکس؟ جدا کردن شرق از غرب ،در پروژه ی هسته ای ، سرابی بیش نیست. محی الدین مصباحی ، صاحب ِ نظریه ی تنهایی استراتژیک ایران ، به درستی، سیاست روسیه و چین را در برابر ِ برنامه هسته ای ایران، بعنوان ِ مهم ترین پرونده ی ایران در سیاست خارجی، که بر سایر ِ ابعاد ِ سیاست خارجی ایران نیز تأثیر گذاشته است (علیرغم ِ برخی اختلاف های جزیی و تاکتیکی) فرصت طلبانه ارزیابی کرده و علیرغم ِ همراهی حداکثری با آمریکا ، کلیت ِ هزینه های تقابل با ایران را بر دوش ِ آمریکا احاله می دهند؛« به شکل ِ قانع کننده ای می توان استدلال کرد که چین ، همراه با روسیه ، ایران ِتوانمند ِ هسته ای _به عنوان ِ یک ابرقدرت ِ منطقه ای جسور ، مستقل و جاه طلب _ را برای منافع ِ استراتژیک ِ خود در خاورمیانه/اوراسیای بزرگ تر بسیار چالش آفرین می داند...دنباله روی جمهوری خلق چین و روسیه از آمریکا در سازمان ملل، منجر به کسب مشوق های قابل توجه ِ استراتژیک برای مهار ِ کم هزینه ی ایران می شود، در حالی که احاله ی هزینه ی استراتژیک رویارویی با ایران ، باید کاملاً بر عهده ی آمریکا باشد.»( مصباحی ، تنهایی استراتژیک ایران ،۱۱۴)
با ارجاع به تمهید مقدمات فوق ، به نظر می رسد که در شرایط ِ کنونی، آنچه می تواند ایران را از این پیچ ِ تاریخی به سلامت عبور دهد، راهبردهای ِ امتحان پس نداده ی گذشته، اتحادهای صوری و بی مبنا، پیروی از نظریات ِ خیالبن ، تک ساحتی ، تقلیل گرا ، خطابه ای و... نیست.
بازسازی ِ سیاست ِ مواجهه با آمریکا ، بر اساس ِ ماتریس و مختصات کنونی از تحولات ِ خاورمیانه تا شکاف ِ ناشی از نگرش ِ نومرکانتلیستی ترامپ (آنگونه که آقای لاریجانی به وجوهی از آن پرتو افکنی کرده اند)، تدابیری جدید و مبتنی بر منافع و مصالح ملی ، طلب می کند که بی شک پیروی از مسیری نیست که جهان را به سمت و سوی اجماع و تحریک بیشتر ، آنگونه که راست ِ افراطی ِ حاکم بر رژیم صهیونسیتی می خواهد، پیش می برد. بی طرفی فعال و سیاست ورزی بر اساس ِ منافع و مصالح ایران ، راهبرد ِ برتر به وقت ِ اکنون است. راه ِ حل صواب ، اعتماد به درایت ِ ایرانی و میدان دادن به نخبگان و دیپلمات های ایران دوست و نخبه برای دفاع از مصالح عالیه ٔ ملی است، چنانکه قائم مقام فراهانی در پاسخ به نامهٔ میرزا محمدعلی آشتیانی ، نماینده ٔ ایران در مذاکره با عثمانی که از دانایی ِ طرف ِ عثمانی گفته بود می نویسد ؛«عالیجاه مقرب الخاقان میرزا محمدعلی بداند که: تعریف و توصیف چند که از سر عسکر ارزنه الروم، در ضمن شروح مرسله نوشته بود بنظر ما رسید و اگر سرعسکر که از دولت عثمانی وکیل مصالحه است دانا و عارف و واقف است، چنان نیست که وکیلی که ما از این دولت فرستاده باشیم، نادان و جاهل و غافل باشد.» اعتماد به فرزندان ایران برای دفاع از منافع ملی و زایش ِ امکان ِ مذاکره ٔ مستقیم ، از دل ِ مذاکره ٔ غیر مستقیم ، مصلحت ِ ملت ، کشور و نظام ِ حکمرانی است.
